دلــ نوشتـ♥ـ

من از سر پیچ با سری گیج تا ته هیچ رفتم

دلــ نوشتـ♥ـ

من از سر پیچ با سری گیج تا ته هیچ رفتم

دلــ نوشتـ♥ـ

روزه های سکوتم اجباریست
سمبلی مادرانه از ننگم

سنگرم را به دشمنم دادی
من هنوز احمقانه می جنگم !

قصه عشق اززمین که گذشت

ازهوایی شدن هراسی نیست

پیش بینی نکن چه خواهدشد

عشق مثل هواشناسی نیست

قصه عشق وزندگی این است:

پرسه درکوچه های تکراری

شعرهایی برای ننوشتن

خوابگاهی برای بیداری


  • ❤️ ...

مثلـ همهــ♥ــ


+بالآخره شنیدم ^_^♥

  • ❤️ ...

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست 

تا اشارات نظر، نامه رسان من و  توست


گوش کن با لب خاموش سخن می گویم 

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست


روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست


گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه‌ی عشق نهان من و توست


گو بهار دل و جان باش و خزان باش ار، نه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست


این همه قصه‌ی فردوس و تمنای بهشت

گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست


نقش ما گو ننگارند به دیباچه‌ی عقل

هرکجا نامه‌ی عشق است، نشان من و توست


سایه زآتشکده ماست فروغ مه مهر

وه از این آتش روشن که به جان من و توست


  • ❤️ ...

چون که عینک نزدم، تار تو را می‌بینم!

عینکم را بزنم، چار (4) تو را، می‌بینم!!

این چه بیماری جذّاب و عجیبی ست که من 

هر کسی رد شود انگار تو را می‌بینم!

تربیت 20، حیا 20، فداکاری 20

من در آیینه‌ی آمار تو را می‌بینم!

"در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد"

تا بدانی که چه بسیار تو را می‌بینم

دل اگر داشت به دل راه، مرا می‌دیدی

من که در روز، نود بار تو را می‌بینم!

《طاهری》 هستم و همسایه‌ی باباطاهر:

هر کجا بنگرُم ای یار تو را می‌بینم

لب تو بامیه و گونه‌ی تو زولبیاست...!

من فقط موقع افطار، «تو» را می‌بینم!!


"محسن طاهری"


+در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد 

هرنمازی که به یادت شکنم باطل نیست :)


+این پنجره بین من و توست مرابوسه بزن 

بوسه ازآن طرف شیشه حلال است عزیـــــز ^_^


+گــــــــوش♥



  • ❤️ ...

ای دلبر من ای قد و بالات سه نقطه!

ای چهره ی تو در همه حالات سه نقطه


لب بووووق دهن بووووق تمام سر و تن بووووق!

اصلا چه بگویم که سراپات سه نقطه


برخیز و میان همگان جلوه گری کن

حالِ همه در حال تماشات سه نقطه


آخر به زری، یا ضرری، یا که به زوری

میگیرم از آن گوشه ی لبهات سه نقطه


چشم من و گیسوی تو (نه) چادر تو (خوب)!

دست من و بازوی تو (نه) پات سه نقطه


"تا باد صبا پرده ز رخسار وی انداخت"

این بخش خطرناک شده، کات، سه نقطه


آخر چه بگویم که توان چاپ نمودن!؟

ای بر پدر کل ادارات سه نقطه!...


" هادی جمالی "

  • ❤️ ...

بیا لباس هم باشیم و

دکمه دکمه 

روی تن هم بوسه بدوزیم

دلم می خواهد

دست من در آستین تو باشد

دست تو در آستین من

طوری که عطر تنمان گیج شود

و آغوش ، نفهمد چه کسی 

آن یکی را بیشتر از

آن یکی دوست دارد

راستش را بخواهی

من از این جنس سردرگمی ها

که نمی دانی، تار

عاشق تر است

یا پود...

خوشم می آید


"رسول ادهمی"




+اندکی صبر again ...:|

+من نام تو را به مادرم می گویم ^_^

+دریا چیز خوبیه اگه محتاج بقیه نباشی 

+گفتم کاش زمستون تند بگذره حالا داره تندتر ازتند می گذره جانم یه نفس بکش :|

+گوشیدنی قدیمیه کیفیت بهتر دم دست نبود:))))

  • ❤️ ...

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺷﻮﻫﺮﺵ

ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﺣﻘﺎﻕﺣﻖ ﻫﻤﺴﺮﺵ

ﻣﺜﻞ ﻣﺠﻨﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻟﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ

ﺷﻮﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺳﺮش

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻋﺮ ِ ﺍﺯ ﺷﻌﺮ ﺧﻨﺠﺮ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ

ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﺩﻓﺘﺮﺵ

ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﻧﺪﺍﺭﺩ؟

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻋﻄﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ

ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ

ﺳﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﯿﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪ ﻭ

ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻢ ﺷﺪﯼ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﺮﺵ

ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻻﺍﺑﺎﻟﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻫﺎﯼ ﻫﺮ ﺳﻤﺘﺶ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮﺵ

ﻣﺜﻞ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺍﺵ

ﺳﺮ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭﺵ

ﻻﺟِﺮَﻡ ﻓﺮﺟﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ

ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﻨﮕﺮﺵ

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﻣﺜﻞ ِ، ﺷﺒﯿﻪِ، ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ، ﺧﺴﺘﻪ، ﻫﻤﯿﻦ

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ، ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺭﺍ، ﻓﺮﺽ ﮐﻦ، ﺧﺴﺘﻪ ﺗَـﺮَﺵ


|رضا طبیب زاده|

  • ❤️ ...
  • ❤️ ...

غرق یک خاطره باشی و به آخر بِرِسی

به غم انگیزترین صفحه ی دفتر برسی


به سرت هی بزند تا بروی رو به عقب

که به یک حادثه یا یک غم بهتر برسی


از غزل کام بگیری و بسوزی هر شب

سر این رابطه اینبار به باور برسی


عشق یعنی که بخواهی و بمیری، ای وای!

آنقَدَر دیر ، دمِ رفتن او سر برسی


باخدا عهد ببندی و بگوید باشد

دست آخر که به یک شانه ی دیگر برسی!


آرزوهای محال دل بی تو یعنی

لحظه ای چشم ببندم ، تو هم از در برسی 


"پویا جمشیدی"


+کلیک


+گلنـــــــار(بشنوید)

  • ❤️ ...

نفسم ، کاش هم اینک تو کنارم بودی

دست در دست و شبی باز تو یارم بودی


دوقدم...زود بیا ..بی تو گلم دلتنگم

من تو را صید شدم ؟ یا تو شکارم بودی؟


یاد آن شب !!! چه شبی بود که ما بی وقفه

سر به بالین هم و تو غم گسارم بودی


من همه اشک شدم از سر دوشت جاری

به ! چه زیبا ... نفسم ... تو هم دچارم بودی !!


من زلیخا شده ام... مست دو چشمت ای عشق

شعر چشمان تو گفتم ... تو شعارم بودی


یوسف قلب خرابم شده ایی می دانی؟

قاب تصویر تو...دل...ای که بهارم بودی


بیقرارت شده ام باز بیا... .دلتنگم

عشق من کاش هم اینک...تو کنارم بودی!!


+شاعرشو نمیدونم 


+این هفته قراربود به روزا گند نزنیم امروز زده شد اما نمیدونم چرا ناراحت نشدم ^_^

خداروشکر فعلا عقلم سرجاشه :))

تا آخر این هفته باید خوب بگذره باید بایدیهـ^_^


+عشق قابیل است قابیلی که سرگردان هنوز 

کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند ؟!



+گـــــوش کنیــد❤



  • ❤️ ...