بگذارکه ابلیس دراین معرکه یک بار
مطــرود ز درگـــــاه خداوند نبــاشد
بگذار گنــــاه هـــوس آدم و حــــــوّا
بر گردن آن سیب که چیدند نباشد
مجنون به بیابان زد و لیلا... ولی ای کاش
این قصـــه همــــان قصه که گفتند نباشد
ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت
آن وعده ی نادیده کـه دادند نباشد
یک بار تـــو درقصــه ی پرپیـــچ و خــم ما
آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد
آشوب،همان حس غریبی ست که دارم
وقتـــی که بــه لب های تو لبخند نباشد
درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست
در تک تک رگــــهای تـــو هر چند نباشد
من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر...
زنجـــــیر نگـــاه تـــــو کـــــه پابند نباشد...
وقتی که قرار است کنار تو نباشم
بگذار زمـــان روی زمین بند نباشد...
|رویا باقری|
+ مهتابـ ( جهانـ)
قدیمی و خاطره انگیز:)
چایِ من ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻭ ﻟﺐ ﺩﻭﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻟﺐ ﺳﻮﺯ ﺍﺳﺖ، ﺁﺍﺍﺍﯼ !
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﭼﺎﯼ؟
ﮔﺮﭼﻪ ﮐﺎﻣﻢ ﺗﻠﺦ ﻭ ﭼﺎﯾﻢ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺗﻠﺦ
ﺍﻣّﺎ ﺩﻟﺒﺮﻡ
ﮔﺮ ﺗﻮ ﺁﯾﯽ
ﻟﺐ ﮔُﺸﺎﯾﯽ
ﻟﺐ ﺑﺮﯾﺰﯼ
ﻟﺐ ﺑﺴﻮﺯﯼ
ﻟﺐ ﺑﺪﻭﺯﯼ
ﻭﺍﺍﺍﺍﯼ !
ﺑَﻪ ﭼﻪ ﻣﺤﺸﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﯾﮏ ﭼﺎﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﮐﺎﻡِ ﻣﻦ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﯾﯽ
ﺩﻟﺒﺮﻡ
ﻣﺎﻩِ ﺁﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﺎﯾﯽ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ ﻓﻘﻂ ...
+دانلود آهنگ " رفته "
علی زند وکیلی
اگه نشنیدین و اهل آهنگ سنتی هستین پیشنهاد میشه
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا،
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش…
شروع میکنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟
بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن.
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
|علی شریعتی|
گاهی فکر می کنم
از بس بی تو با تو زندگی کرده ام
از بس تو را تنها در خیالم در بر گرفته ام و
گیس هایت را در هم بافته ام
از بس فقط و فقط در رویا
چشمهایت را نوشیده ام و مست
شهر تنت را دوره کرده ام که دیگر
حتی اگر خودت با پای خودت هم برگردی
نمی توانم تو را با خیالت جایگزین کنم!
بر نگرد!
من در حضور غیبتت از تو بتی ساخته ام
که روز به روز تراشیده تر و زیباتر می شود!
با آمدنت خودت را در من ویران نکن
بگذار تنها با خیالت زندگی کنم ..
|مصطفی زاهدی|
+آهنگ قدیمی و مونس همیشگی :)
به اندازه تمام شعرهای نگفته ام
به لب هایت بدهکارم
بوسه هایی را
که طعم شاتوت و شکلات می دهند
وزن تمام کوله پشتی های پر از کتاب و دلتنگی
سنگینی سرم را
به شانه هایت
سبکی نفسم را
به گونه هایت بدهکارم
قلبت را به من بدهکاری
قدر تمام روزهای سکوت و بی خبری
نگاهت را
اندازه ی تمام تیله های سبزآبی دنیا
بدهکاری به چشم هایم
صدایت را...
اما دیگر نمیخواهم به این زودی ها بی حساب شویم ...
می آیی تا آخر دنیا بدهکار هم باشیم ؟!
+ انصافا شاتوت و شکلات اون هم کنارهم عالینـ
شاتوت یخ زده شکلات آب شده ولرم :)))
ﻫﺮﮐﻪ ﺯﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﭘﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﺵ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﺍﻍ ﺗﻮ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﺟﮕﺮﺵ
ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺧﻠﻖ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ
ﺻﺮﻑ ﺷﺪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻨﺮﺵ
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﺮﮒ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ
ﮐﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺧﺒﺮﺵ
آرزو ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﺸﻮﻡ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺪﺵ ﺍﻣﺪﻩ ، ﺍﻣﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻩ
آﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺵ
|نیما شکرکردی|
+چه حکمتیه که من انقدر اینو دوس دارم نمیدونم
این عکسم چندین ساله تو گالری مونده بود
هیچ شعریو انقد دوست نداشتم که بخوام بااین عکس همراهش کنم
عکس پر حس خووووووبه پـــــــــر
بی ربط نوشت :
+آدم باشعور نعمت بزرگیه خدا حفظ کنه همشونو
آدم خیالش راحته راحتهــ
ازهم اکنون تا اطلاع ثانوی قفل
کنارم باش فقط باشی
نگن حرفاش دروغ بوده
یه عشق نیمه کاره داشت
یه چشم انداز بیهوده
منیره حسینی
ـ من کنارتم نگران نباش
+نگران نیستم وحشت زده ام
خوشیا براش پایدار نبوده حق داره وحشت کنه خب:)
بودن دلیل می خواهد...
و ماندن دلیل محکمتر...
نمی شود بی دلیل ماند...
باید کسی باشد که محکم بندت کند به خودش…و به زندگی...
باید صدایی باشد که صدا بزند نامت را...
و تو برگردی به سمت زندگی...
باید کسی باشد که دست هایت را محکم بگیرد توی دستش...
تا تاب نخوری بین اینهمه بلاتکلیفی...
باید یک آغوش گرم باشد که تورا سهم خودش کند...
بخواهد تورا از زندگی
باید یکنفر باشد...
یک دلیل محکم برای آشتی با زندگی