گاهی دلم برای تو تنگ می شود
اما نه عکس یادگاری داریم
نه آلبوم مشترکی که آن را نگاه کنم
انگارهمیشه جای تو در عکس هایم خالیست
گاهی دلم برایت تنگ میشود
برای ترانه هایی که باهم نخوانده ایم
برای دستی که دستانم را لمس نکرده
برای جیغ هایی که ازشدت خوشحالی وسط خیابان نکشیده ایم
حتی
برآی آن پیرزنی که سرش را از پنجره بیرون نیاورده و داد نزده کهـ ؛ هیس!
مگر خواب و آسایس ندارید؟
گاهی دلم برای تو تنگ می شود
این گاهی انگار بوی همیشه به خود گرفته
نمی آیی ؟
+امشب بعد یه مدت تقریبا طولانی بازهم قصه شنیدم
آخرین قصه شنل قرمزی بود
امشب چوپان دروغگو
میدونم خیلی گیر بیخودیه که یکیو مجبور کنه آدم قصه بگه
اما واقعا دلچسبه ^_^
یه موقع هاییم شدید بچه میشم :)
واقعا میشینم انقده غر میزنمو گریه میکنم تا اونی که میخوام بشه :)))
+تشنه وصل توام مشتاق دیدار توام
ساقیا کامم بده عطشان و تبدار توام
روی خود بنما وجود خویشم از یادم ببر
بخت من بگشا که من عمری گرفتار توام
+اگه چیزی که میخوام بهم نرسه خودم میرم بهش میرسم نمیتونم همش تو زندگیم منتظر رسیدن آرزوهام باشم :)
+گوشیدنی فعلا ترجیح دادم نذارم
+ببخشید پست طولانی شد :|
+هرجا حس اضافی بودن داشتم پا پس کشیدم بازهم میکشم :)